loading...
shivan -foumani*** زنده یاد شیون فومنی

جهان و انسان

shivan-admin بازدید : 27 جمعه 30 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

جهان و انسان

برکه ایست

جهان

با موجاب های زیبایش

کودکی ست

انسان

با سنگ ریزه هایش

آه ...

تصویرِ چه بسیار گردابی

فراچنگ من است

نمی گذارد این

بی دین

این

زمین ...

 

پـــایـــانـــه

shivan-admin بازدید : 28 جمعه 30 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

پایانه

بنویس:

بر سنگی که خاکش خواهد خورد

بر خاکی که بادش خواهد برد:

انسان

واقعیت واپسینِ آغاز است

در پایانه ی راهی

که از رفتن

باز می ایستد

 

شـــیار

shivan-admin بازدید : 22 جمعه 30 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

شیار

چیزی درونم را

وانمی گذارد

گندمم گویی

گرسنه ی خاک های خیال

فروافتاده

از منقاری سرخ

در شیار این شور ...

به گاهی که

خاموش می اندیشم

به انسان

غریبه نیستم

با هیچ کجای این

جهان

 

سرشاری

shivan-admin بازدید : 24 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

سرشاری


عشق تو

فصل نمی شناسد

چرا مأیوس بمیرد

خرسند تو

در باغ های بی گُل

پروانه

می نشیند

بر لبخند تو.

 

دورتر از خویش

shivan-admin بازدید : 19 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

دورتر از خویش


چه می کنی

در چنبر پرچانگی ها

چون واژگانی شنیده

می درنگی بی شتاب

می شتابی بی درنگ

نمی گریزی

در هجرانی تشویش

در التقاطی ناموزن

خراشیدنت را

خروش می نمایانی

دورتر از خویش

بیندیش

عمقی نخواهی داشت

در نزدیکی های خویش ...

 

تاسیان

shivan-admin بازدید : 25 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

تاسیان


به خانه می رسم.

پای اجاقی نیم سوز

به لحظه های رفتنت

می اندیشم

آه ...

چه سردم می کند

این آتش

تاسیان واژه ایست محلی در لهجه ی گیلک

و آن به حالتی اطلاق می شود که انسان بی همدمِ دلخواهش لحظه های دغدغه انگیزی را سپری می کند.

 

آنـــک

shivan-admin بازدید : 27 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

آنک

سهمی از ستاره

وهمی از ماهت داده اند

هر چند

چشمان سیاهت داده اند ...

 

 

آنک: مرکّب از آن و ک

به تفألی از حضرت حافظ خواستار نام دخترانه ای شدم

خواجه فرمودند:

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد

با ارادت آن را که به معنی جوهره و محتوای وجودی هر کس است برداشته

کاف تحبیب به آن افزودم و شد آنک ... که دخترکم نامدار شود.

 

آبادی

shivan-admin بازدید : 23 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

آبادی


برگرد

با تنهایی ات

کجا می گریزی؟

برگرد.

گیسوانت را

در بادهایم

رها کن

در من فرشتگانی ست

با چشمانی ابریشمین

پروانه هایم را کودکی باش

با خال های سرخی

بر سیب

برگرد

با تنهایی ات

کجا می گریزی؟

برگرد

من آبادیِ توأم ...

 

تفسیر

shivan-admin بازدید : 30 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

تفسیر


زیبایی دیدنی نیست

زیبایی سرودنی ست

چشم می بندم

نامی نیست

نشانی نیست

تنها تویی

با گُلدان هایت

با ترانه هایت

و زمینی که مجمرِ کولیانست

بر گردِ سرت

 

چیزی بگو

shivan-admin بازدید : 25 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

چیزی بگو


می جویمت

در تکانِ تنهایی

گوش می سپارم

به شُد آیندِ درختان

سپید می نالند و

سبز

می مویند.

لابلای علف ها

در نیزار بارانت

می جویم

با چراغ هایی که از چشمانم

گرفته ای

چیزی بگو

پنهان مشو در صدایت

تا دیده شوی

 

ماهیگیران

shivan-admin بازدید : 26 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

ماهیگیران


بر ساقه ی تابستانی رود

ماهیگیران

شکوفه های خونیِ آبند

با قلّابی

در آفتاب

 

روستای آدمی

shivan-admin بازدید : 30 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

روستای آدمی


یکریز می کوبد.

چه می سراید

این دارکوب پیر

در گاوچرِ غروب

نگاهش

مادیانی یله است

پنداری

توکای جوان امّا

چنین نمی انگارد

با سرودش

سازها شهری شده اند

سوزها جهانی

آه ...

روستای آدمی

روستای بزرگ تر از قصّه های بومی

قصّه های بومی زمین

 

ای عشق

shivan-admin بازدید : 26 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

ای عشق


می بینی

به قدر یک دریچه

زنده ای

به اندازه ی یک بوسه

هنوزا

در آشپزخانه

توت فرنگی

مربّا می کنی

ای عشق

 

پهلو تهی مکن

shivan-admin بازدید : 26 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

پهلو تهی مکن


می بویمت

چون لاله ای که در کنارم

آتش گرفته است

کنارم بنشین

پهلو تهی مکن

که فردا

بی تکیه گاه درگذرم

از تو ...

 

میوه ی بی برگی خاک

shivan-admin بازدید : 20 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

میوه ی بی برگی خاک


در اندوه خاموشی آن قمری کوکوزن

زنده یاد مهدی اخوان ثالث م.امید

آه...

آن شوریده رنگ پیر

چنگی اوقات غافلگیر

بی که خورشیدش

بتاباند

به شیرین تابه ی لاله

یا نه

بارانش

فرو شوید لب از

خشخاش تبخاله

در بدخشان صبوری

پاره لعلی بود

سنگ زیرینی اگر نه

آتش آوارگی را

طُرفه نعلی بود

غنچه

غنچه

باغ را

خونین دهان خندید

بادهانِ زخم

خوشتر می توان خندید

گل همان خندید و

ما

زیباترش دیدیم

گر چه رنگ آمیز

در پائیز

خنده های آخرش دیدیم...

مرگ چیزی نیست

آری گفت

روزی

آن اهورا زاده ی بی مرگ

گفت: پنداری که می راند

به رود باد

کاهنی

در قایقی از برگ

هر دو پی سوز نگاهش

نذر شعر و

روشنایی بود

با لبش زرتشت

نیما واره می فرمود:

پشت چیناب پگاه سایه خواهی ها

خواب زرد خیزران خسته از رفتار

لحظه ی پژمردن موج است

لحظه ی پرپر زدن

در خلوت آبی ترین آواز ماهی ها

گفت:

چشمش پر تبسّم بود

در افقهای سفر

آینده اش

گُم بود

مرگ چیزی نیست

شیهه ی اسب سیاهی می تواند باشد

این نفرینی آدم

شیهه ی اسب سیاهی

پشت ابرستان بادآباد آها

دَم

گفت: پنداری

خودآن آه و

خود آن دم بود

هر چه بود آن بی طپش نبض گل احساس

آدم بود

عشق ورز مهربانی های

عالم بود

گفت: تأکیدش به شبنم بود

گردش آهی است

از سویی

که خواهد بردنش

پرواز مشتی قاصدک

سویی

یا بخالی درّه ای

مرغی برآرد وای

یا بوفی کشد

غویی

بی که تصویری توانی دید

در آئینه ی تدلیس

با تو گوید ناخبر

وامانده سنگی:

هیس

تو بگردانی سری

پایان پذیرد رنج

خالی از تو

پرسشی ماند

به نطع خاکی شطرنج

.....

لیک شاعر

زاده ی بی مرگی خاک است

تلخ یا شیرین

میوه ی بی برگی خاک است...

 

از جنگل های ماسال

shivan-admin بازدید : 32 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

از جنگل های ماسال


باد می توفد

و سپیده دمان

دورتر می ماند

از برودت این بن بست.

چهارپایانی می روند و

شبانی نمی آید

خشنود نیستم

از ناگهانی سفر اشک

دامن

به دامن

در می غلتم

دور از دست

کوهی که دورتر از

غرور گیاهی اش

ایستاده

به اکنون

پهلوانی است مرده

دیگر

پهلوانی مرده

که بارانها را

آوازیست بیهوده

با دهانش

یخپاره ایست

این سرد سال .

به دریا گذاری

پُر نم

می رانم

انگار ...

تنه ی قایقم را

از جنگلهای ماسال

تراشیده اند

 

سهیل سیب های زمین

shivan-admin بازدید : 28 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

سهیل سیب های زمین

به: بیژن جان نجدی (شاعر زلالی های هنوز)

 

در جگن زاران آفتاب

عروسکی

شناور بر حافظه ی آبهاست

عروسکی بلور آجین

ماهی رفتار

گیاهگونه

با دهانی پُر شکوفه

از غوغای بامدادی گنجشک

شبنم هر کجای بهاران

مهره ی گهواره ی اوست

علف را

نرم می ماند

رگانش

چشمانش

سهیل سیب های زمین است آیا؟

مشتهای معصومش

پیله ی توت زاران ابریشمین است

آیا

آرام می گیرد جهان

به گاهی که

چشم می بندد

آسمان را

دیر ماهیست

خورشید

بر حافظه ی آبها

شناور می راند

تا آن عروسک با کودکان زمینش

پهلو گیرد ...

 

انزلی

shivan-admin بازدید : 66 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

انزلی

جریان دارد رود

جریان دارد خون

سرخ و آبی

در تلاقی یک بامداد

آرامشی عمیق را

به دریا ریخته اند

انزلی

زیبائی اش را

باز می تاباند

در شرجی آئینه ای که

نگاه توست

قایق ها

آدم ها

واسکله ی لمیده به پهلو ...

 

در بادهای اکنون

shivan-admin بازدید : 27 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

در بادهای اکنون

از تو

بر جای مانده ام

سایه وار

بر چیناب غبار

خلوتم

قرق تابستانی یادهاست

با سوف بوته های زیتونی

و آبزیانی

خشک منقار

آنی

فروریخته

بر همینم

بالی از پرندگان زمینم

بلدرچینم

گندمزاران از پیش سوخته را

بلدرچینم

آشیانه ام

بر شانه ی سراب

می لرزد

شیهه می کشند

اسبهای بد عنان هنوز

یکروز

بر درختی که پریشان است

در بادهای اکنون

کبوتری

از عشق

می بالید

خزانی را

بال در بال سفر

شراع شوق

برافراشت

در تلاطم آفتابی کف آلود

بادهای اکنون را

وزیدن در گرفت

شاخه ی افسوس

سری جنبانید

ومن

از تو

بر جای مانده ام

سایه وار

برچیناب غبار

 

طرح

shivan-admin بازدید : 22 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

طرح

کمانه کرد گلوله

دلم

به

خاک

افتاد.

پرنده؟

آه نه

مُشت پری

رها در باد ...

 

آری

shivan-admin بازدید : 25 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

آری

با فرزند برومندم

حامد

برگِ یله

بر شاخه واری که

منم

پُر باد مباش

آنگونه که خیزران برگی

درتاراب

دشت از تو

پایکوب نشاطی نیست

برمی آیی

چون سواری

می نشینی

چون غباری

می گذری

چون باد ...

آری

 

رودبار ۶۹

shivan-admin بازدید : 22 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

اشعار آزاد نیمایی

رودبار ۶۹

رود

بی محتوای آبی عشق

کوه

بی خنده های کبک جنون

دشتهای شکسته باد به دست

بی علف

درّه های آتشگون.

بی که سنجد ترانه بار بلوغ

بی که بیدی تجسّمِ مجنون

اشک جوشیده از شکاف درون

آه ...در بیشه

سروِ ناموزون

زیر آوار هول همسر من

حامدم... آی... کاوه ام

دامون

خانه خواب غریبه در جنگل

سقف

تابوت کشتگان ستون

آنکم

دختر قصیده ی نذر

تازه تر شعر ضجه را

مضمون

بی تکان طناب

جامه ی صبر

بغض در چشمها

کفِ صابون

دردها

یکدهن کبودآواز

زخمها

کاسه گیر چشمه ی خون

در دهان من

آه...این اوقات

تلخ چون خونِ نارس زیتون

 

عوعوی سگان

shivan-admin بازدید : 19 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

عوعوی سگان

بــر خواستـنت تکــان آب از آبـست          دریـای تــن آسوده هــمان مردابـست

پشـت سر دوسـت , یاوه سر دادن خصم          عـوعـوی سگان هـرزه در مهـتابـست

 

با اینهمه

shivan-admin بازدید : 24 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (1)

رباعیات

با اینهمه

بر شاخ بهار لانه ای دارم خشک          هنگام گل آشیانه ای دارم خشک

با اینهمه کشت آرزویم سبز است              می رویم اگر چه دانه ای دارم خشک

 

نه

shivan-admin بازدید : 23 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

نه

در سیطره ی ستم بر آشفتی: نه          با سرخی خون خویش دُر سفتی: نه

بستند به دار شب ترا چون گل سرخ          فریاد به تیرگی زدی گفتی: نه

 

گندم گندم

shivan-admin بازدید : 25 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

گندم گندم

بذری به شیار خاک صحرا شد گم          جویان چو ستاره اش به شبها مردم

چون خنده ی خوشه بر لب ساقه شکفت          گنجشک سحر سرود :گندم گندم...

 

ققنوس دگر

shivan-admin بازدید : 21 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

ققنوس دگر

تا در نرسد شبی به کابوس دگر          پیراهن شعله گشت فانوس دگر

این طرفه نگر که زیر خاکستر ماه          در بیضه ی آتش است ققنوس دگر

 

جرعه ای از تو

shivan-admin بازدید : 35 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

جرعه ای از تو

برقی زد و تشنگی به باران پیوست          عشق از همه سو به جویباران پیوست

خورشید برآب جرعه ای از تو نوشت                  دریا به شمار بی قراران پیوست

 

بر قله ی عاشقی

shivan-admin بازدید : 24 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

بر قله ی عاشقی

در شیشه ی شبنم آفتابت نکنند          می تابی و آئینه حسابت نکنند

تا سینه برازنده ی زخمی نکنی          بر قله ی عاشقی عقابت نکنند

 

از دو شاخه انگشت

shivan-admin بازدید : 23 سه شنبه 30 تير 1394 نظرات (0)

رباعیات

از دو شاخه انگشت

زخم دو هزار سالگی بر پشتش          بغض شب دیر ساله ای در مشتش

اِستاده در استوای فریاد زمین                     خون می چکد از دو شاخه ی انگشتش

 

از مــــن بـــنـــوش

shivan-admin بازدید : 115 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

از من بنوش

بنشین که از بی ریایی این گوشه همتا ندارد 

این گوشه ی بی ریا را آغوش دنیا ندارد 

اینجا بلند آستانست بر آستینش نظر نیست 

تالار تنهاییِ من پایین و بالا ندارد 

چشمم رواق جبلّی ست آیینه زار تجلّی ست 

هر گوشه خواهی فرودآی ... اینجا و آنجا ندارد 

بنشین حریف گناهم بنشین به عیشی فراهم 

بنشین که در بازی عشق شیدادلم پا ندارد 

پیدا نشد هرچه کرد دیگر کجا را بگردم؟ 

آخر خیابان این شهر یک چشم گیرا ندارد 

با خودستیزم تو کردی مردم گریزم تو کردی 

تقصیرِ این کرده ها را چشم تو تنها ندارد 

گیسو گرفت ابروان بست در چنبرِ بازوان بست 

آری چنان پُر توان بست تدبیر کس وا ندارد 

اکنون تو هستی غزل هست آیینه ام در بغل هست 

این لانه ی از تو خالی ورنه ... تماشا ندارد 

مگذار اکنون بمیرد اندوه آینده گیرد 

فردای ما بر کف دست خطهای خوانا ندارد 

از تلخ و شور تمنّا یک کاسه کردم تنم را 

از من بنوش و بنوشان ... برکه بفرما ندارد 

 

از تـــو مـــــی گـــویـــنـــد

shivan-admin بازدید : 34 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

از تو می گویند

در زمینِ بی زمانی ناکجا آبادی ام 

شهروند روستای هرچه بادابادی ام 

سوی بی سویی دوخلسه مانده تا ژرفای خواب 

پشت خلوت هاست آری پرسه ی اجدادی ام 

گندمی تو کشتزاران از تو سرشار طلاست 

جز به بوی تو نگردد آسیاب بادی ام 

حس نزدیکی آهو بوده ام با خون دشت 

در میان حلقه ی آب و علف بنهادی ام 

چشمهای مهربانی از نظر دورم نداشت 

ای بغل آیینه تن آغوش ها بگشادی ام 

چیست در رویای بادآوازِ شب هنگامِ عشق 

آبشار زلف تو بر شانه ی شمشادی ام 

سنگ بودم مُردگی می رفت تا خاکم کند 

با دمِ گُلسنگی ات دنیای دیگر دادی ام 

از پری زادانِ شعرآغاز روزِ خلقتی 

با خیالت دیوبندِ قلعه ی آزادی ام 

گوش دار اینک زمان از من نمکگیر صداست 

در صدف های تهی از شورِ دریا زادی ام 

بیستون مضمون شیرینی ندارد شوخ من 

موشکافِ حیرت آمد تیشه ی فرهادی ام 

تاب خوار جمعه ی جنجالی ام چون کوچه باغ 

روح تعطیلی است در رفتار کودکشادی ام 

پیش آتش بازی چشمت، زمستان قصه ایست 

از تو می گویند پیرانِ شبِ آبادی ام ... 

 

تــــو مــــاه بــــــاش

shivan-admin بازدید : 123 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

تو ماه باش

مباش سبزه که در خوابِ تو چرا بکنند 

ترا که پوشش سبزی علف صدا بکنند 

یله به خاک تو پهلو زنند گلّه ی سیر 

به سایه سار خیال تو خوابها بکنند 

خدای را مشو از راه همنوایی عشق 

که در نیِ نَفَسَت بیدلان هوا بکنند 

ترا به گاوچرِ میل هر علفخواری 

همین به سایه ی تسلیم خود رضا بکنند 

تو اهل ریشه نئی خاک را زمین بگذار 

که این تکیده تنان ریشه نابجا بکنند 

کدام ریشه چه دشتی تو اهل پروازی 

مکن که با تو از این دست ناروا بکنند 

گیاه زنده دلی در زمین نمی روید 

بیا که سبز ترا در صدای ما بکنند 

درآ به چاه من ای ماه ماهِ نخشبی ام 

مکن که در شب گودالی ات فنا بکنند 

هنوز گمشده ام در غبار دلتنگی 

مکن که آینه ام را دوباره ها بکنند 

تو ماه باش و بتابان مرا که مهجوران 

پلنگ شیردلی در شبت رها بکنند 

ببال در نفس بامدادی شیون 

مباش سبزه که در خوابِ تو چرا بکنند... 

 

کــــافــــر مـــســــلـــمــان

shivan-admin بازدید : 24 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

کافر مسلمان

سجّاده کردم سفره را در سجده بر نان پاره ای 

طاعت به جا آورده ام با کفرِ ایمان واره ای 

نام آورِ نان آمدم کافرمسلمان آمدم 

در گریه پنهان آمدم چون خنده ی بدکاره ای 

خیل ولایتخواه من طغیانگرِ گمراهِ من 

عیسی ادا رجّاله ای مریم نما پتیاره ای 

در اشک توفان تازِ من دریا به قُطر قطره ای 

در آهِ گردون گردِ من هفت آسمان سیّاره ای 

چندی شررخیز آمدم از شعله لبریز آمدم 

آتش برانگیز آمدم از حبسِ سنگِ خاره ای 

در محشرِ شیطانی ام شیطان خدای شیطنت 

در خلقتم آدم فریب حوّای گندمخواره ای 

زانو به زانوی زمان پهلو نشینم با زمین 

در من شناور لحظه ها چون بی ثمریخپاره ای 

تا در چرای سبزه ها آهو زبان فهمم شود 

بازآفریدم واژه را در دفتر جوباره ای 

با شبروان سر می کنم در خرقه وار بی سری 

از هاله ی آهِ سحر بر سر مرا دستاره ای 

در جُلجتای جان من هر دم اناالحق زن درخت 

بر نیل گُلبانگم روان نوزادِ بی گهواره ای 

از من تواضع چون سپر در یورش سرنیزه نیست 

بردار خونم سربدار سرکش تر از فوّاره ای 

شیون مبادا دم زنی با همدمان بی دردِ عشق 

پندارِ عاشق مردنت از زندگی انگاره ای 

 

بــــــرای بــــــردن تـــــو

shivan-admin بازدید : 20 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

برای بردن تو

شب عروسی تو عشق را کفن کردند 

ترا به حجله ی خون سوگوار من کردند 

زِ چشمم آینه هایت مگر بیندازند 

کتان کهنه ی مهتابی ات به تن کردند 

شکوه نغمه ی من رنگ و بوی نوحه گرفت 

خجسته قُمری شعرِ مرا زغن کردند 

از اینکه خار عَطَشکامی ات نیازارد 

به پیشواز تو در هر قدم چمن کردند 

چه زود روح بیابان دمیده شد در تو 

به سبزه های تو تنجامه ی گَوَن کردند 

شبِ محاقِ تو حیرانیِ خدایان را 

ستاره ها همه انگشت در دهن کردند 

بَدَل به آهِ دِلم لاله های کوه شدند 

کنار برکه ی آیینه انجمن کردند 

هویّتِ غم خاک تو هرکجایی شد 

غریبه ها همه در خانه ات وطن کردند 

غزالِ غربتی ام تا غزل غریب شود 

برای بردن تو از طلا رسن کردند 

تراش داده ی شعر منی که شیون را 

به بیستون خیال تو کوهکن کردند 

 

هــــمــــه تــــن آبــــی ام

shivan-admin بازدید : 27 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

همه تن آبی ام

عزیزِ سیب های طالقانم دوستدارم کو 

میان کوچه های رشت جاپایِ نگارم کو 

بغل پرورده ی آلالِگانِ دُرفَک آغوشم 

یکی برفابگون نهری که جوشد از کنارم کو 

صبا با های هایم دیلمانی شروه ای دارد 

مبارک خوانیِ زرده ملیجه در بهارم کو 

همه تن آبی ام می آیم از رویای کوهستان 

پُرم از درّه ی آغوش زیتون رودبارم کو 

چه مایه عاشقی آموخت سروِهرزویل از من 

بهار سبز پوشان عطش را برگ و بارم کو 

مگر از باد منجیلم سرشتند اینکه در هردم 

دوان از دشت می پرسم دیارم کو دیارم کو 

اگر با خاک همدستم به دامان که آویزم 

وگر پا در رکاب باد می را نم غبارم کو 

عزیزان کشتگان عشق را باید سپاس آورد 

یکی مهتابگون شمع چراغی بر مزارم کو 

 

از دم تـــکـــــرار

shivan-admin بازدید : 23 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

از دم تکرار

هنوز در سفرِ گمشدن دیاری هست 

برای گوشه گرفتن کنار یاری هست 

چو موجِ خسته اگر پای از رکاب کشی 

به قدرِ یک دو سه پهلو زدن کناری هست 

همه هوایی کوهم مرا چه می بندید 

سزای صحبت دیوانگان دیاری هست 

سیاه شد نفس خانه از دمِ تکرار 

برای تازه شدن طرف جویباری هست 

اگرچه روزنه ای نیست شب پُر از سقف است 

پسِ نگاه ستاره امیدواری هست 

به بویِ بستن ابریشمی به شاخه ی باد 

به روستای ستاره مزارداری هست 

به پیش چشم تو با خویش می توان گفتن 

ملول کوچه ی آیینه ها غباری هست 

چو شعر شیونیان شمع تیره روزانی 

بسوز و شکوه مکن این چه روزگاری هست 

 

چـــــونــــان انـــــارم

shivan-admin بازدید : 35 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

چونان انارم

بی ابرِچشمم آسمان اشکی ندارد 

من پاره پاره می شوم تا او ببارد 

صحرای مِه آلود مهتابم که مجنون 

بر شانه های بید من سر می گذارد 

چونان انارم میوه ی پاییزی غم 

دستان دلتنگی دلم را می فشارد 

آیینه و من هر دو مأنوسیم لیکن 

چشمت مرا حیران تر از او می شمارد 

نقشی نمی بندد خیالم جز تو ای عشق 

دنیای من رویای شیرینی ندارد 

وقتی نگاهم می کنی انگار موجی 

این تشنه ماهی را به دریا می سپارد 

ای کاش می شد دست خونگرم نوازش 

در خاکِ بغضم بذرِ اندوهی نکارد 

شیون چنان رنگ فراموشی گرفتم 

غم هم اگر بیند مرا خاطر نیارد 

 

امــــســـال بــــهــــارم

shivan-admin بازدید : 30 سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 نظرات (0)

غزل‌ها

امسال بهارم

امسال بهارم همه پاییز دگر بود 

پاییز که خوبست غم انگیز دگر بود 

در هیچ دلی سوز مرا خوش ننشاندم 

این غمزده را با همه پرهیز دگر بود 

گُل بی تو دِماغ چمنی تازه نمی کرد 

انگار پسِ پنجره پاییز دگر بود 

چون باد من از غنچه دهانی نگذشتم 

بی پرده گُلِ بوسه ی تو چیز دگر بود 

بزمی نتوانست بگیرد عطش از من 

این جام تهی آمده لبریز دگر بود 

شورم همه شهناز و عراقم همه عشاق 

با باربدم ماتمِ شبدیزِ دگر بود 

غم بر سر پا بود و به میدان صبوری 

دستم به گریبان گلاویز دگر بود 

شمسم همه تنهایی و من رومی اندوه 

گیلانِ مصیبت زده تبریز دگر بود 

 

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 121
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 58
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 109
  • بازدید ماه : 169
  • بازدید سال : 2,129
  • بازدید کلی : 22,260
  • کدهای اختصاصی
    تماس با ما

    پیج رنک

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    شــــیـــون فـــومـــنــی

    و این است راز جاودانگی

    برای عضویت به آدرس زیر مراجعه فرمایید (لطفا)

    www.ehda.ir





    *********************************************************************


    دانلود